کرنش به حافظ
آکنده از طنین شعر، از حافظ، لمس ژرفای روح، به جنبش آمدن از نیروی کلماتِ سرشارِ زندگی،
اندیشه ها در سرمستی می رقصند، در توصیفات، همراهی کردن شاعر در راه خویش، کلمات بدل
به رنگ ها می شوند، تاج گلی بر سر شاعر و ابیات شگفت انگیزش می نشانند.
در رنگ ها غرقها ند برگ ها و پیچک ها، تصاویر نگاشته، هلهله گر در نغمه خوانی، در تلوتلو و
سرمستی زندگانی، کلمات می درخشند، رویاها و خیالات اکنون تاریخی. دریافت های حسی
نقاشی شده بر زَر ورق های شفاف، نگاهی به پهنای لحظه ی بیا نتها، متن خوانده شده اشارت وار
می شود، به بیان درمی آید در گفت و گویی دو سویه.
دست ها، کارابزار نقاش، کلام نوک زبان، خوانده، بر زبان آمده طنین خودش را میی ابد، به جنبش
در می آید، اندیشه ها بال درمی آورند، آنان در خلسه ی نقاشی، رنگارنگ می شوند، بدل می شوند
به نمادها و نشانه ها، چاپ شده بر کاغذ.
زَر ورق ها نقاشی می شوند، بر آنها پرتو می اندازند، با کاردک، رنگ را درون شبکه ای فشرده
می ریزند، رنگ روی رنگ، و بر آنها سطرهای نوشته با دست. نتیجه ی این برگ ها، روایت
شده در کتابی.
گونتر اوکر